دلنوشته های من

موج میزند احساس من در میان حرفهایم،تلالو اش را می بینی؟

 مگر صدای گریه ام  را نمی شنوید

آی آدما

مگر اشکهایم را نمی بینید

مگر نمی بینید به زمین چنگ می زنم و زار می زنم

مگر نمی فهمید دردم را

مگر نمی دانید درمانش

پس چرا

باز هم قفس ام را تیره کشیدید

و اینبار چرا حکم مرا ،سنگ بریدید

و چرا قلب من از سینه ی من پنهان است

و چرا احساس مرا بازیچه گرفتید

مگر عشق، این واژه ی زیبا ،سنگ کف پای دگران است؟

آی آدما

دریغا

که دلتان ،سرشار ،زسنگ و دمتان ،لبریز،ز رنگ است

بیداد من از این همه جورو جفا بود

ولی، کاش ،کسی

فریاد رس ناله من بود

و ای کاش ،کسی

مرهم این زخم دلم بود

و ای کاش کسی....

نوشته شده در چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:,ساعت 10:9 توسط ترنم | |


Power By: LoxBlog.Com